تحليل روايت برجسته سازي و انتشار يک داستان خبري در بي بي سي فارسي
انحصار خبري در بنگاه سخن پراکني بريتانيا
تحليل روايت برجسته سازي و انتشار يک داستان خبري در بي بي سي فارسي
چکيده
مقاله حاضر در پي آن است که با تحليل موردي روايت يک داستان خبري در بي بي سي فارسي، شيوه هاي برجسته سازي و انتشار يک موضوع خبري در اين رسانه را نشان دهد. اهميت اين مسئله از آنجاست که رسانه هاي متمول نظام سلطه با رويکردهاي سلطه مدارانه فرهنگي، انحصار توليد و پخش اخبار را در دست دارند و وقايع را با توجه به رويکردهاي خود، برجسته سازي و روايت مي کنند. « تحليل روايت » يکي از شيوه هاي تحليل کيفي متون ارتباطي محسوب مي شود که ميراث مطالعات ادبي است و بر اين مسئله تأکيد دارد که هر امر واقعي در زندگي، داراي روايت هاي متعددي است که با توجه به روايتگر آن، گرايش خاصي را بيان مي کند. مسئله تحليل روايت در متون خبري و گزارشي رسانه ها مي تواند به روشني نشان دهد رسانه هاي غربي چگونه با استفاده از تکنيک هاي روايت در خبر به دنبال دستيابي به اهداف خود هستند.مقدمه
پژوهش ها و مطالعات ارتباطي، به معناي خاص آن، تقريباً عمري برابر با ظهور رسانه هاي جمعي و يا به عبارت ديگر « توده اي » دارد. در واقع تفاوت رسانه هاي جمعي با رسانه هايي همچون « کتاب » که عمري برابر با قدمت تاريخ دارد، در توده اي بودن آن است. بدين معني که اين گونه رسانه ها با طيفي « گسترده » از توده ها به طور همزمان ارتباط يک طرفه اي برقرار کرده و با انتشار پيام، به دنبال نوعي تأثيرگذاري هستند. مهمترين کارکردهاي وسايل ارتباط جمعي را مي توان سرگرمي، اطلاع رساني و از همه مهمتر « همگرا کردن فرد در يک نظام از پيش تعيين شده » دانست.(1) نظامي که شامل ارزشها، باورها و رمزگان اجتماعي خاص خود است.بنابراين توسعه رسانه ها از سوي نظام سلطه، در واقع در جهت ايجاد فرهنگ توده اي و يکسان سازي ارزشها و هنجارها در فرهنگ ملل صورت مي گيرد. از اين يکسان سازي با تعبير « جهاني شدن » ياد مي شود. رسانه ها، با تعيين اولويت هاي فکري و ذهني، به دنبال ايجاد فرهنگ همگرا در نقاط مختلف دنيا هستند. در اين صورت است که استثمار که در قرون گذشته با سرنيزه وارد ممالک هدف مي شد، امروز با دري باز از سوي ممالک روبرو است. زيرا اولويت هاي فرهنگي ملل، پيشاپيش با اولويت هاي رسانه هاي بيگانه دچار تغيير و تحول شده است و انسان غربي با ايجاد نوعي سلطه رسانه اي و فرهنگي، به دنبال تحکيم سلطه گري خود است.
امروز نيز نسبت به دهه هاي گذشته تحول چنداني مشاهده نمي شود به طوري که نواي تک صداهاي رسانه اي در ميان بلندگوهاي رسانه اي تأثير قابل ملاحظه اي داشته باشند. تحولاتي همچون فضاي سايبر نيز نه تنها عدالت رسانه اي را برقرار نکرده، بلکه تنها موجب تشديد قدرت رسانه اي شرکت هاي چند مليتي و دولت هاي تماميت خواه شده است. زيرا اولويت هاي عمده و اصلي توسط همان غول هاي رسانه اي سابق تعيين مي شود و کاربران اينترنتي تنها کارگران بي مزد و مواجب قدرت فرهنگي همان اولويت ها هستند.
هنوز وقتي چشم مان به کانال هاي تلويزيوني و ماهواره اي دوخته مي شود با همان مسائلي روبرو مي شويم که همان روز در باز کردن صفحات روزنامه ها و وب سايت ها با آن مواجه شده ايم. بي ترديد اين مسئله قسمتي از همان پروژه عظيم افول فرهنگي و تمدني ملت هاست که در ابتدايي ترين شکل آن يعني برجسته سازي و اولويت بندي وقايع شروع و در اندک زماني تا اعماق دل هاي خفته نفوذ خواهد کرد.
گفتمان انقلاب اسلامي، تنها نقطه اميد در راه مقابله در برابر اين دستگاه پيچيده رسانه اي است که تاکنون، با نويد توحيد و فطرت انساني توانسته است نگاهي متفاوت از فرهنگ توده اي موجود ابراز دارد. از اين رو، رسانه هاي کاپيتاليستي نظام سلطه، با ايجاد شبکه اي از برجسته سازي ها و روايت ها به دنبال تقابل رسانه اي با گفتمان انقلاب اسلامي بوده اند که اين مسئله تاکنون ادامه داشته است. از آخرين پروژه هاي رسانه اي اين دستگاه مي توان به جنجال خبري پيرامون « پرونده قضايي خانم سين- ميم- الف » اشاره کرد که مشابه اين پروژه رسانه اي در سال هاي اخير بارها از سوي اين رسانه ها تکرار شده است.
اين مقاله نيز به دنبال آن است که با تحليل روايت اين داستان خبري در بخش فارسي بي بي سي، اين مسئله را نشان دهد که چگونه رسانه هاي غربي با برجسته سازي و دستکاري در روايت وقايع، اهداف فرهنگي و سياسي خود را پي مي گيرند.
فرايند انحصاري برجسته سازي و انتشار در جريان اخبار
تاکنون نظريات انتقادي متعددي در زمينه انتشار و جريان يک سويه اخبار در ميان رسانه ها منتشر شده است. به طوري که مي توان گفت جريان انحصار خبري، يکي از مهمترين دغدغه هاي پژوهشگران حوزه هاي ارتباطي بوده است. يورگن هابرماس از دستکاري افکار عمومي توسط رسانه هاي جمعي سخن مي گويد. هربرت شيلر اعتقاد دارد وسايل ارتباط جمعي آمريکا به تصرف مغزها و قلب ها مي پردازد. ژان دارسي، جامعه شناس فرانسوي به ماهيت عمودي و ناعادلانه جريان اخبار و اطلاعات مي پردازد(2) و لزلي اسکلير از « امپرياليسم فرهنگي و رسانه اي » سخن به ميان مي آورد و معتقد است « ارزش ها و باورهاي جوامع قدرتمند به گونه اي استثمارگرانه بر جوامع ضعيف تحميل مي شود ».(3) حميد مولانا نيز هر چند انقلاب اسلامي ايران را زمينه ساز تحولات عمده در شکست انحصار رسانه اي مي داند، اما تأکيد مي کند محصولات رسانه هاي غربي، « به تخريب ارزش هاي ملي و مذهبي و سنتي پرداخته » و « آثار تخريبي سوئي داشته است ».(4)صد البته اين گونه اظهارنظرها به اين موارد ختم نمي شود و موارد متعدد ديگري را مي توان ذکر کرد. اما آنچه در اين زمينه هويداست، اجماعي است که در اين زمينه در ميان صاحب نظران وجود دارد. در ميان تحليل هاي انتقادي در زمينه رسانه ها، مسئله انتشار و جريان انحصاري اخبار نيز بسيار مورد توجه واقع شده است. در اين زمينه نيز سه مدل کلي براي جريان اخبار ذکر شده است: 1- مدل « مرکز- پيرامون » ؛ که به وسيله يوهان گالتونگ ارائه شده است. وي اعتقاد دارد رويدادهاي مربوط به مرکز يا کشورهاي پيشرفته از مرکز ثقل بيشتري در مطبوعات جهان برخوردار است و حجم تبادل خبر ميان مرکز با پيرامون با حجم تبادل خبر ميان خود ملل مرکز تفاوت چشمگير دارد که اين مسئله منجر به ظهور امپرياليسم فرهنگي و امپرياليسم ارتباطي مي شود. 2- مدل « شمال- جنوب »؛ در اين مدل، جريان خبر يک جريان عمودي است و سير حرکت اخبار از شمال ( کشورهاي صنعتي ) به سمت جنوب ( کشورهاي در حال توسعه ) قابل مشاهده است. اين مدل تأکيد مي کند رويدادهاي جنوب نيز از ديدگاه شمال در ميان جنوب تفسير و تحليل مي شود و جنوب، اخبار خود را هم از ديدگاه شمال منتشر مي سازد. 3- مدل « مثلثي » است که در آن شمال در دو بخش شرق و غرب عمدتاً به اخبار مناطق ژئوپولتيک مورد نظر خود پرداخته، در حالي که سهم عمده اخبار خارجي در رسانه هاي جنوب متعلق به خبرهاي شرق و غرب است. لذا تصويري که جريان خبري شمال از جنوب ارائه مي دهد حاکي از ابدي نشان دادن خشونت و بي نظمي در جهان سوم است. در جريان خبري شمال به پيشرفتهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي جهان سوم توجهي نمي شود.(5)
در تحليل مدل هاي ارائه شده جريان انحصاري اخبار مي توان گفت هر چند امروز با شکل گيري فضاي سايبر، کوچکترين اجتماعات مجازي توانسته اند به بيان نظرات و عقايد خود در بستر رسانه اي اينترنت بپردازند، اما با مشاهده توليدات متعدد رسانه اي در فضاي سايبر نيز متوجه مي شويم اين توليدات نيز معطوف به اخبار برجسته شده از سوي رسانه هاي خبري انحصاري است. در واقع، توليدکنندگان محتوا در اينترنت نيز از آنجا که دسترسي خاصي به منابع خبري و هزينه هاي توليد خبر و گزارش ندارند، تنها به بازنشر روايت هاي خبري رسانه هاي انحصاري مي پردازند. آمار انتشار موضوعات خبري مورد نظر رسانه هاي غربي در موتورهاي جستجوي اينترنتي مؤيد اين مطلب است. در واقع مي توان گفت فضاي سايبر در تشديد « برجسته سازي » (6) اخبار مورد نظر به رسانه هاي غربي کمک شاياني مي کند. برجسته سازي يکي از مهمترين فعاليتهاي بارز رسانه ها در انتشار اخبار است که توجه بسياري از محققان عرصه ارتباطات و رسانه ها را به خود جلب کرده است. نظريه برجسته سازي بيان مي کند شايد مطبوعات و رسانه ها در اغلب اوقات، موفق نشوند به اشخاص بگويند « چگونه » فکر کنند، اما با تأثير فوق العاده اي که بر آنها دارند مي توانند بگويد « به چه چيز » بايد فکر کنند.(7) « ايدئولوژي رسانه ها » يکي از مهمترين عناصر در فرايند برجسته سازي اخبار است(8) که تقريباً نمي توان آن را کتمان کرد؛ هر چند بسياري از رسانه ها با ژستي بي طرفانه سخن از « ايدئولوژي زدايي » مي گويند. اين مقاله نيز درصدد نشان دادن اين مسئله است که باورهاي ايدئولوژيک رسانه هاي غربي علي رغم ادعاهاي مکرر، يکي از مهمترين عناصر برجسته سازي و روايت اخبار است. از سوي ديگر مي توان گفت شناخت « فرايند برجسته سازي » در تحليل روايت اخبار، نقش مهمي ايفا مي کند. فرايندي که گلاديس انگل لنگ و کورت لنگ آن را در 6 مرحله تقسيم کرده اند:
1- اهميت رويدادها؛ مطبوعات بعضي رويدادها يا فعاليت ها را پراهميت و آنها را بارز مي سازند.
2- پوشش متفاوت؛ موضوعات متفاوت براي جلب توجه، به نوع و ميزان پوشش متفاوتي نياز دارند.
3- موضوعات قالب دار؛ رويدادها و فعاليت هاي مورد توجه بايد قالب دار باشند يا بايد حوزه اي از معاني به آنها داد به طوري که قابل فهم شوند.
4- زبان؛ زبان مورد استفاده رسانه ها مي تواند بر درک اهميت موضوع اثر بگذارد. مثلاً چرخش از اشاره اوليه « کار غيراخلاقي » به واژه « افتضاح »، اهميت بيشتري به موضوع مي دهد.
5- نمادهاي ثانويه؛ رسانه ها، فعاليت ها يا رويدادهايي را که مورد توجه عموم قرار گرفته اند به نمادهاي ثانويه وصل مي کنند که موقعيت آنها در منظر سياسي به خوبي قابل تشخيص است.
6- اظهارات اشخاص؛ هنگامي که اشخاص معروف و معتبر راجع به موضوعي صحبت مي کنند، فرايند برجسته سازي شتاب پيدا مي کند.(9)
همانطور که در قسمت هاي بعدي مقاله در « الگوي لبوف در تحليل روايت » نيز مشاهده خواهيم کرد، فرايند برجسته سازي خصوصاً در عنصر « درآمد » و « جهت دهي » الگوي روايي لبوف نقشي اساسي ايفا مي کند.(10) به طوري که مي توان در تحليل روايي اخبار از فرايندهاي برجسته سازي بهره جست ( رجوع شود به بخش تحليل روايت در الگوي لبوف ).
روش شناسي؛ شيوه تحليل روايت در اخبار
گفتيم که فرايند توليد و انتشار اخبار در رسانه هاي غربي از ساز و کارهاي خاصي برخوردار است که در برجسته سازي و روايت خاص اخبار از نگاه اين رسانه ها نهفته است. از اين رو، مطالعه متون توليدي اين رسانه ها مي تواند بهترين راه براي شناخت و نمايش فرايندهاي انحصاري جريان خبر در اين رسانه ها محسوب شود.در مطالعات فرهنگي و ارتباطي، « مطالعه متن » از اهميت وافري برخوردار بوده است. در نتيجه، مطالعه متون ارتباطي در چند دهه اخير مهمترين موضوع مطالعات اين رشته بوده است. شروع اين روش هاي مطالعاتي متون ارتباطي را مي توان از روش هاي کمي « تحليل محتوا » و سپس تحليل کيفي محتوا دانست و در ادامه روش کيفي، ما شاهد روش هايي همچون تحليل گفتمان، تحليل معنا و تحليل روايت با رويکردهاي زبان شناسي، نشانه شناسي و مطالعات ادبي هستيم. به طوري که بسياري از صاحبنظران عرصه روش شناسي، از تحليل گفتمان، معنا و روايت به عنوان تکامل روش هاي کيفي تحليل محتوا ياد مي کنند.(11)
اولين بار تحليل محتوا، براي بررسي اخبار و گزارش رسانه هاي مکتوب همچون روزنامه و براي تحليل پيام هاي سياسي مورد استفاده قرار گرفت.(12) اما در سالهاي اخير، استفاده از روش هاي کيفي از اقبال قابل توجهي در ميان پژوهشگران برخوردار بوده است. زيرا روش هاي کمي تحليل محتوا تأکيد فراواني بر « توصيف آماري » پيام هاي رسانه اي دارد و مانند ديگر روش هاي پوزيتويستي در علوم اجتماعي، همچون « پيمايش »، از قواعد و آمار رياضي پيروي مي کند.(13) اين مسئله موجب شده است زمان انجام تحقيقات طولاني گردد. ضمن اينکه نتايج بدست آمده از روش هاي کمي، تنها آماري از پيام ها ارائه مي کند و نقش تحليل در اين زمينه دچار تضعيف مي گردد. از سوي ديگر، استفاده از پژوهش هاي کيفي در مطالعات موردي، روشي معقول به نظر مي رسد که مي تواند محقق را در تحليل موردي متن مورد مطالعه ياري رسانده و گرفتار محدوديت هاي متعدد روش هاي کمي نسازد. از آنجاکه اين پژوهش نيز قصد مطالعه موردي يک « موضوع خبري » در يک « رسانه خاص » را دارد، بنابراين استفاده از روش هاي کيفي تحليل متون مورد توجه قرار گرفته است. زيرا روش هاي کمي همچون تحليل محتوا مي تواند تنها به شمارش موضوعات « فرهنگي » يا « خبري » بپردازد.(14) از طرف ديگر، ساختار روايي اخبار و گزارش ها ما را به اين نتيجه مي رساند که برداشت هر رسانه اي از هر واقعيتي بر اساس سياستها و ساختارهاي روايي خاص آن رسانه است. همانطور که بژه نيز تأکيد مي کند « يک حکايت ممکن است چندين روايت داشته باشد. کسي که تجربه اي را زيسته است مي تواند روايت تجربه شخصي اش را بازگو کند ».(15) از اين رو ما شاهد روايت هاي مختلفي از يک موضوع خبري در رسانه ها هستيم. مطالعه ساختار روايي داستان پردازي گزارش هاي خبري رسانه ها مي تواند ما را در تحليل مناسبات موجود در قدرت و مالکيت رسانه ها در جهان ياري رساند.
« در تحليل روايت، تمام يک متن موضوع تحليل است و بر روي ساختار داستان يا روايت تمرکز مي شود » (16) و هر پديده پيراموني بشر به نوعي از روايت بهره جسته است. در واقع مي توان گفت « روايت، تنها به آثار تخيلي و هنري محدود نمي گردد. رسانه هاي خبري نيز به روايت مي پردازند و ساختار اخبار بر محور داستان ها و عناصر داستاني و اجراي نمايش است... روايت، از محصولات رسانه ها محسوب مي شود... ضمن اينکه ما جهان را از طريق روايت کردن آن تفسير مي کنيم. روايت، ايدئولوژي يک فرهنگ را نيز منتقل مي کند و يکي از ابزارهاي ترويج و تکثير ارزشها و ايده آل ها به صورت فرهنگي است. به همين دليل، از تحليل روايت، غالباً براي کشف مقصود ايدئولوژيک يک اثر يا متن استفاده مي شود ».(17) از اين روست که تحليل روايت اخبار يک رسانه، محملي براي ساز و کار توليد فرهنگي و ايدئولوژيک مالکان آن رسانه محسوب مي شود. هر چند در اين روايت، عوامل ديگري مانند نوع نگاه خبرنگاران و تحريريه و يا خود واقعيت نيز مؤثر مي باشد، اما آنچه مجال انتشار وسيع و گسترده مي يابد، ايدئولوژي حاکم بر رسانه متبوع خبرنگار است. هرچه يک روايت خاص از يک واقعيت در رسانه ها گسترده تر باشد، نمايش انحصار رسانه اي موجود بارزتر است. هر چند اين روايت خاص در « جزئيات عناصر داستاني » متفاوت باشد، اما از ساختار روايي يکساني برخوردار است و يک ايدئولوژي خاص در اختيار مخاطبان خود قرار مي دهد.
تحليل روايت در الگوي لبوف
ويليام لبوف، زبان شناس ساختارگرا از همنشيني شش عنصر اصلي در ساختار کلي روايت ها سخن مي گويد و با استفاده از آنها به تحليل مي پردازد.(18) همه روايت ها، لزوماً همه اين عناصر را ندارند؛ اما اين ساختار در بيشتر روايت ها قابل مشاهده است. وي معتقد است ابتدا روايت با « درآمد » (19) آغاز مي شود که خبر از وقوع اتفاق خاصي مي دهد. « درآمد شروع يک داستان را خبر مي دهد »؛(20) در واقع درآمد، گذشته از آنکه آغاز داستان را نهيب مي زند، نوع آن را نيز مشخص مي کند و همچنين نوع منطق روايت را در دل خود دارد؛ حال اگر بين اين منطق و روايتي که خواهد آمد، همسازي و همگوني نباشد، تناقضي روي خواهد داد که مخاطب را سردرگم خواهد کرد.(21) پترسون نيز تأکيد مي کند « اين گزينه بستگي به زمينه يا فرامتني دارد که داستان در آن رخ داده است »؛(22) و شايد روايت گر به روايت آن نپردازد.اما لبوف، پنج عنصر ديگر ساختار کلي روايت ها را که بر اين اساس هم به تحليل مي پردازد، شامل موارد « جهت دهي » (23)، « پيچيده کردن » (24)، « ارزيابي » (25)، « گره گشايي » (26) و « کودا » يا بند نهايي » (27) مي داند.(28)
در « جهت دهي »، کارکردهاي ارجاعي روايت بررسي مي شود. در واقع، چهار کارکرد « فرد »، « زمان »، « مکان » و « موقعيت هاي رفتاري »، کارکردهاي جهت دهنده در ساختار روايي متون محسوب مي شوند. لبوف تأکيد مي کند « جهت دهي اغلب بوسيله جملات و عبارات داخل بندهاي روايت انجام مي شود ».(29) او معتقد است « همه روايت ها جهت دهنده ندارند و همه جهت دهنده ها هم اين چهار کارکرد را ندارند ».(30) با اين حال عنصر جهت دهي، نقش « آشنايي » مخاطب با فضاي روايت را ايفا کرده و اطلاعاتي در اختيار وي قرار مي دهد تا بتواند موقعيت داستان، زمان، مکان و شخصيت هاي درگير در ماجرا را در ذهن خود متصور شود.
عنصر « پيچيده کردن » و يا به عبارتي « گره افکني » عنصر اصلي بوجود آورنده و ادامه دهنده روايت است. گره افکني، معمولاً به شکلي ناگهاني در داستان ظاهر مي شود و مخاطب را براي دانستن تأثير آن اتفاق، حريص مي کند. عموماً نيز به کشمکش يا تعارض منجر مي گردد؛ اين تعارض ذهني، جسمي، اخلاقي و عاطفي است. بدون پيچيده کردن، راهي براي پرداخت داستان وجود ندارد.(31) لبوف تأکيد مي کند مفهوم « توالي » نقش مهمي در عنصر پيچيده کردن دارد. زيرا « رشته بلندي از رويدادها از چند چرخه روايت هاي ساده و تعداد زيادي روايت پيچيده کننده تشکيل شده است ».(32)
اما عنصر « ارزيابي » در روايت، مهمترين عنصر يک روايت است. چون يک روايت بدون عنصر ارزيابي، روايتي ناقص، غيرقابل فهم و مبهم است. زيرا روايت در پاسخ به يک « نياز مخاطب » شمايل مي گيرد. در واقع، « روايت ها معمولاً در پاسخ به برخي محرک هاي بيروني و براي بيان برخي علاقه مندي هاي شخصي ادا مي شوند ».(33) به عبارت ديگر، ارزيابي به اين نکته مي پردازد که چرا يک واقعه به روايت تبديل شده و چرا براي مخاطب داراي اهميت است. طبيعي است اگر مسئله براي مخاطب اهميتي نداشته باشد، از کنار آن گذر خواهد کرد. در اين صورت است که مي توان گفت عنصر ارزيابي در روايت با آنچه در روزنامه نگاري « ارزش هاي خبري » خوانده مي شود، مطابقت دارد. ارزش هاي خبري شامل « دربرگيري » (34)، « شهرت » (35)، « برخورد، اختلاف و درگيري » (36)، « استثنا و شگفتي » (37)، « بزرگي و فراواني تعداد و مقدار » (38)، « مجاورت » (39) و « تازگي » (40) است.(41) در واقع اخباري که داراي ارزش خبري نباشد، منتشر نخواهد شد. مي توان گفت عنصر ارزيابي در روايت اخبار را مي توان با توجه به ارزش هاي خبري سنجيد. ارزش هايي که در بعضي مواقع، توسط رسانه ها و به دليل برجسته سازي براي مخاطبان ايجاد شده است.
« گره گشايي » (42) يک روايت نيز « آن بخش از توالي روايت است که پس از ارزيابي مي آيد » (43) و پيچيدگي هايي که پيش از اين در روايت بوجود آمده است، رمزگشايي مي گردد. در واقع مخاطب خواهد دريافت که در پايان نهايي روايت با چه نتيجه اي روبرو خواهد شد. گره گشايي در عناصر روايت از نظرگاه لبوف را مي توان با کمي اغماض متناظر مفهوم « رمزگشايي » از « استوارت هال » نيز دانست. هال در نظريه خود با عنوان « رمزگذاري و رمزگشايي » بيان مي کند متون فرهنگي هنگامي براي مخاطبان معنا مي دهند که توسط مخاطبان رمزگشايي شوند. هر چند اين رمزگشايي و استخراج معنا، ضرورتاً با معناي موردنظر توليدکننده يکسان نباشد.(44) در اين صورت مي توان عنصري که لبوف از آن به عنوان « پيچيده کردن » سخن رانده است را متناظر مفهوم « رمزگذاري » نظريه هال دانست.
در پايان نيز لبوف از عنصري با عنوان « کودا » يا « بند نهايي » سخن مي گويد که خبر از پايان داستان مي دهد. البته لبوف تأکيد مي کند لزوماً همه روايت ها با اين عنصر به پايان نمي رسند و بعضي با گره گشايي خاتمه يافته تلقي مي شوند. اما آنچه بند نهايي را از گره گشايي متمايز مي سازد، عنصر « زمان » است. در حقيقت، روايت ها لزوماً بر زمان حال منطبق نيستند و شايد با گره گشايي در مورد زمان گذشته پايان يابند. اما کودا « يک ابزار کارکردي براي بازگرداندن نگاه کلامي به زمان حال است » (45) و در روايت هاي خبري مي توان آن را نوعي هشدار نويسنده خبر و رسانه متبوعش به مخاطب دانست. با کمي تأمل در بند نهايي روايت که در ارتباط با زمان حال مطرح مي شود، مي توان از گرايش هاي يک رسانه در توليد و انتشار اخبار نيز مطلع شد. زيرا اگر رسانه از عهده ايجاد روايتي باورپذير براي مخاطبان خود برآمده باشد، از بند نهايي روايت خود نيز براي تأکيد بر آنچه منتشر ساخته، بهره خواهد جست. هر چند بهره نجستن از بند نهايي در ارائه روايت، باعث نمايش بي طرفي در مقابل ديدگان مخاطبان است. در اين صورت روايت خبر بايد به گونه اي صورت پذيرد که بند نهايي در ميان عناصر ديگر روايت تکرار و بر آن تأکيد گردد. از اين روست که محقق در پژوهش هاي روايي بايد تمام تلاش خود را معطوف به بازشناسي تکنيک هاي يک روايت گرداند و محو داستان نگردد. بنابراين بايد مدام روايت را قطع کرده و به تحليل پرداخت. زيرا يک روايت خوب همواره از مکانيسم هاي نهان بهره مي جويد تا از تأثيرگذاري بيشتري برخوردار گردد.
تحليل روايت يک داستان خبري؛ مطالعه موردي در بي بي سي فارسي
بي شک، هزاران ساعت تصوير و صورت و ميليونها صفحه اينترنتي در ماه هاي اخير در رسانه هاي غربي به موضوع ايران اختصاص داشته است که موضوعات متعددي را نيز در برمي گيرد. اين موضوعات، از موارد پيش پا افتاده تا موضوعات اعتقادي و ايدئولوژيک را شامل مي شود. اما آنچه باعث مي شود توليد و انتشار اين محتواي عظيم مورد توجه قرار گيرد، گرايشي است که اين رسانه ها در برجسته سازي و روايت اخبار ايران به کار مي برند. همانطور که پيش از اين در « مدل هاي جريان خبر » گفته شد؛ در جريان خبري شمال به پيشرفتهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي جهان به اصطلاح درحال توسعه توجهي نمي شود ( رجوع شود به فرايند انحصاري برجسته سازي و انتشار در جريان اخبار) و تنها به برجسته سازي اخبار خاص و با روايتي تحقيرآميز و سلطه گرانه پرداخته مي شود. از اين رو مشاهده مي شود اخبار توليدي رسانه هاي غربي در مورد ايران، روايت هايي تحريف آميز از وقايع آن است. ضمن اينکه اگر حتي معيار را « ارزش هاي خبري » نيز قرار دهيم، بي اهميت ترين خبرها با نگاه ايدئولوژيک اين رسانه ها منتشر مي گردد تا فضاي خاص خبري عليه کشورهاي مخالف نظام سلطه شکل گيرد.اما در انتشار اين اخبار تنها شهروندان نظام سلطه مخاطب قرار نمي گرند. بلکه مي توان گفت هدف از انتشار روايت هاي خاص از اخبار، شهروندان کشورهاي هدف هستند. از اين رو مشاهده مي شود اين رسانه ها گستره عظيمي از زبان هاي زنده دنيا را پوشش مي دهند. ضمن اينکه بعضي کشورهاي هدف مانند ايران، بيشتر مورد توجه اين رسانه ها قرار دارند. از اين رو هزينه هاي بيشتري براي بخش فارسي در نظر گرفته مي شود. يکي از رسانه هايي که بيشترين فعاليت را در توليد محتواي فارسي داشته است، « بنگاه سخن پراکني بريتانيا » و يا به عبارتي « بي بي سي » ( قديمي ترين و بزرگترين بنگاه پخش در سراسر جهان ) است که با دو شبکه راديويي و تلويزيوني و يک سايت به زبان فارسي، محتواي بسياري را به اين زبان منتشر مي سازد. نکته قابل ذکر در اين زمينه اين است که بخش فارسي بي بي سي، به طور رسمي از حمايت هاي مالي وزارت خارجه انگلستان برخوردار است. در واقع، توليد محتوا به زبان هاي کشورهاي هدف، در ادامه پروژه هاي سياسي کشور انگلستان محسوب مي شود.(46) ضمن اينکه بيشتر کارمندان آن را نيروهاي مخالف نظام ايران تشکيل مي دهند.
اولين محتواي فارسي بي بي سي توسط راديوي آن در سال 1319 منتشر شده است.(47) سايت اينترنتي فارسي بي بي سي در سال 1379 و شبکه تلويزيوني فارسي آن در سال 1387(48) شروع به کار کرده است.(49) سايت اينترنتي فارسي بي بي سي شامل متن خبرهاي راديويي و تلويزيوني، به همراه گزيده اي از تصاوير تلويزيوني و فايل هاي صوتي است. از اين رو منبع مناسبي براي بررسي کلي بخش فارسي در مجموعه رسانه هاي اين بنگاه محسوب مي شود.
يکي از سوژه هاي خبري مورد توجه بخش فارسي بي بي سي در ماه هاي اخير « پرونده خانم ميم » (50) است. فارغ از ارزش هاي خبري اين سوژه، با کمي جستجو در خبرهاي منتشره اين سايت مي توان دريافت سوژه هايي از اين دست ذيل عناويني همچون « حقوق بشر » بسيار مورد توجه سايت مذکور است. البته پرداختن به سوژه پرونده خانم ميم، حرکت هماهنگي از سوي رسانه هاي همسو با بي بي سي محسوب مي شود. به طوري که در مدتي کوتاه، ميليون ها گزارش در اين باره منتشر شد. به طوري که با جستجوي فارسي نام سين.ميم در ماشين جستجوگر گوگل، با رقم 518 صفحه اينترنتي و با جستجوي نام کامل انگليسي با رقم 4ميليون و 400هزار صفحه اينترنتي مواجه مي شويم که اين رقم براي اين مدت کوتاه و با توجه به سوژه خبري، رقم قابل توجهي است و نشان از گسترش انحصاري اين سوژه در ميان سايت هاي اينترنتي دارد.
سايت فارسي بي بي سي نيز در بازه زماني 15 تير تا دوم مهر 1389 به انتشار 56 خبر و گزارش در اين زمينه مبادرت کرده است. اين پژوهش نيز با توجه به تحليل موردي اين موضوع خبري، به تحليل روايي آن در سايت بي بي سي مي پردازد و منبع استفاده شده در اين تحليل نيز متون منتشره از سوي سايت مذکور است.
نکته قابل ذکر درباره اين پژوهش اين است که در اين مقاله سعي مي گردد با تحليلي کيفي به مسئله پرداخته شود. از اين رو، تحليل معطوف به عناصر روايي 56 خبر مذکور است و لزوماً تمامي متون در اين تحليل مورد بررسي قرار نگرفته است.
همان طور که پيش از اين نيز تأکيد شد، لبوف شش عنصر را در تحليل روايت ذکر مي کند. اين مقاله نيز با استفاده از اين الگو سعي دارد به تحليل روايي پرونده خانم ميم در سايت بي بي سي فارسي بپردازد.
تحليل روايت داستان خبري پرونده خانم ميم
1. درآمد روايت
با جستجوي سايت بي بي سي فارسي در مي يابيم اولين خبري که اين سايت در مورد « پرونده خانم ميم » منتشر کرده است، به تاريخ پانزدهم تيرماه 1389 برمي گردد. در اين روز، بي بي سي فارسي با خبري تحت عنوان « احضار سفير ايران در نروژ در اعتراض به دو حکم اعدام »، بدون آنکه در تيتر از خانم ميم سخني به ميان آورد، به خبري در مورد دو پرونده اعدام و يک پرونده در مورد متهمي امنيتي مي پردازد. در اثناي اين خبر، در يک پاراگراف کوتاه تأکيد مي شود وزارت خارجه نروژ از پرونده زني هم سخن به ميان آورده است که به علت جرايم ارتکابي به سنگسار محکوم شده است. در حالي که از ارتکاب قتل توسط اين زن سخني گفته نشده است. ضمن اينکه در اين پاراگراف تأکيد مي شود وي قبلاً سنگسار شده و با حالت بي طرفانه عنوان مي گردد چرا براي يک جرم، دوبار مجازات درنظر گرفته ده است!(51)اين سايت در همين روز (15 تير)، بار ديگر در خبري با عنوان « اعدام چهار نفر در اصفهان به جرم قاچاق » به بهانه آنکه « ايران به خاطر آمار بالاي اعدام ها مورد انتقاد قرار دارد » به پرونده خانم ميم مي پردازد.
در واقع، بي بي سي با اشاره به پرونده ميم در دو خبر، به « درآمد روايت » خود پرداخته است و به مخاطبان خود تأکيد مي کند واقعه در حال رخ دادن است و به آن بايد توجه کرد. البته نکته قابل ذکر ديگري نيز در مورد اين دو خبر وجود دارد و آن عناصر ديگر روايي در ساختار گزارشي اخبار بي بي سي است. زيرا اين بنگاه، هرگز در خبرهاي خود تنها به اصل واقعه اشاره نمي کند. بلکه سعي مي کند با ذکر « پيشينه خبري »، گزارشي داستان گونه از واقعه منتشرسازد. در اين دو خبر نيز مخاطب با انبوهي از اطلاعات از « نقض حقوق بشر در ايران » روبروست که نقش « جهت دهي » و « پيچيده کردن » روايت خبري جديد را برعهده دارد.
2. جهت دهي
جهت دهي در روايت، نقش آشنايي مخاطب با موضوع خبري را دارد و به موقعيت داستان، زمان، مکان و شخصيت هاي درگير در ماجرا پرداخته مي شود. در اين صورت است که مخاطب، اطلاعات زمينه اي مناسبي پيرامون داستان خبري دريافت مي کند تا نسبت به روايت پيش رو بيگانه نباشد. در يک روايت خبري، موضوعات مشابه با داستان مي تواند نقش جهت دهي را به خوبي ايفا کند. با مطالعه متون داستان خبري مورد مطالعه نيز مي توان موارد ذيل را مشاهده کرد:2 -1. تأکيد بر عدم رعايت حقوق بشر در ايران:
تقريباً در تمامي خبرها و گزارش هاي منتشره بر عدم رعايت حقوق بشر تأکيد شده است و مواردي همچون عدم رعايت حقوق « هم جنس گرايان » و « بهائيان » به عنوان شاهد مثال ذکر شده است.2-2. بيان مجازات محکومان در سراسر کشور:
خبر پرونده خانم ميم در کنار مجازات محکومان به اعدام بيان شده است. در واقع بي بي سي در عمده اخبار مربو به اين پرونده، سخن از اجراي متعدد حکم اعدام در ايران مي راند تا « موقعيت داستان » را براي مخاطبان به تصوير بکشد. تصويري که تنها به التهاب داستان اصلي کمک مي کند. هر چند اين خبرها در کمترين ارتباط داستان باشند. به عنوان مثال در يکي از خبرهاي مربوط به پرونده خانم ميم، از چهار اعدام سخن گفته شده است که همگي مربوط به مجرمان مواد مخدر است. به پاراگراف هاي ذيل که در پايان يک خبر مربوط به خانم ميم ذکر شده است، توجه کنيد:دادگستري اصفهان اعلام کرد که « خدابخش پ 35ساله » و « بهروز ش 24ساله » به جرم حمل 18کيلوگرم کراک و 30کيلوگرم ترياک به حکم شعبه پنجم دادگاه انقلاب اسلامي اصفهان به اعدام محکوم شده بودند.
« علي. ص 43ساله » به جرم مباشرت در حمل 187 کيلوگرم ترياک براي دومين بار با رأي شعبه چهارم دادگاه انقاب اسلامي اصفهان به اعدام محکوم شد.
محکوم چهارم « اسحاق ص 25ساله » در نگهداري يک کيلو و 325گرم کراک، 197گرم هروئين و 250گرم « سوخته » در شعبه دوم دادگاه انقلاب اصفهان حکم اعدام گرفته بود. ( بي بي سي فارسي؛ 15تير 89 )
هر چند موارد ذکر شده ارتباط مستقيمي در داستان اصلي ندارد، اما فضاي داستان را به خوبي براي مخاطب القا خواهد کرد.
2 -3. بيان تحريف آميز احکام اسلامي:
فضاي داستان بايد به گونه اي ترسيم شود که مخاطبان از روايت تأثير بپذيرند. از اين رو، راوي به ذکر تحريف آميز بعضي از احکام اسلامي مي پردازد تا حقانيت خويش را اثبات سازد. به عنوان نمونه در يکي از مصاحبه هاي پيرامون پرونده، مصاحبه شونده مدعي مي شود:احکامي هستند که مي توان آنها را تغيير داد. ما در اسلام برده داري هم داريم، اما الآن برده داري وجود ندارد. خيلي از موارد بوده که در گذشته وجود داشته، ولي الآن نيست.(52)
اين در حالي است که در اسلام هرگز چنين چيزي وجود نداشته است و مسئله « غلام و کنيز » نيز در مورد کافراني است که در جنگ با مسلمين به اسارت درآمده اند که آن هم احکام و شرايط خاص خود را داشته است و شباهتي با برده داري پيش از اسلام ندارد.
و يا در جاي ديگري از قول « لوي » فيلسوف فرانسوي، « زنده سوزاندن افراد » را از احکام اسلام معرفي مي کند: « اگر ما اين انسان بي گناه را نجات دهيم، به نجات همه زنان ديگري که در دالان هاي مرگ منتظر هستند کمک خواهيم کرد، و انتقام کساني را خواهيم گرفت که با سنگسار اعدام شده اند يا زنده سوزانده شده اند. » (53)
البته در برابر اين ادعاي عجيب، بي بي سي در توضيح اين نقل قول مدعي شده است « سوزاندن به طور رسمي در ايران انجام نمي شود ». اين توضيح تنها مي تواند اين معنا را داشته باشد که سوزاندن در ايران وجود دارد، اما به طور رسمي انجام نمي شود. اين در حالي است که چنين سخني در ميان ايرانيان و مسلمانان تازگي دارد و پيش از اين، هرگز چنين ادعايي مطرح نشده است. اما اضافه شدن اين ادعا، جذابيت داستان را افزوده است و مخاطب با مسئله جديدي مواجه مي شود.
2 -4. تحريک بر ضد مسلمانان و پيگيري پروژه اسلام هراسي:
هر چند هدف اصلي در اين پروژه خبري، ايران مي باشد، اما با اين حال سعي شده است اجراي احکام اسلامي در کشورهاي مختلف اسلامي در راستاي پروژه « اسلام هراسي » دنبال گردد:« ديده بان حقوق بشر در بيانيه خود همچنين به اعدام کساني که در زير سن 18سالگي در ايران مرتکب جرم شده اند اعتراض کرد: ايران پيشگام همه کشورهاي جهان در اعددام متهمان نوجوان است. از ماه ژانويه 2005، تنها چهار کشور ديگر- عربستان سعودي، سودان، پاکستان و يمن- متهمان نوجوان را اعدام کردند. » (54)
اين در حالي است که در صحت اين ادعا ترديد است و از سوي ديگر، کشوري همانند عربستان سعودي- که مداوماً تحت حمايت کشورهاي غربي است- در اين ميان بي نصيب نمانده است.
3. پيچيده کردن
عنصر « پيچيده کردن » و يا به عبارتي « گره افکني »؛ عنصر اصلي ادامه دهنده روايت است که مخاطب را در پيگيري داستان حريص مي کند. بي شک، داستاني که از ساختاري ساده و معمولي برخوردار باشد، کمتر مورد توجه قرار خواهد گرفت. در اخبار نيز، خبري ادامه دار خواهد بود که از پيچيدگي هاي داستاني نيز برخوردار باشد. در پرونده مذکور نيز ما شاهد مسائل مختلفي هستيم که داستان را جذاب تر مي سازد. به عنوان مثال تشکيک در محتويات پرونده و گسترده شدن اتفاقات توانسته است مخاطب را در پيگيري داستان مصمم سازد.3 -1. تشکيک در اصل پرونده:
پرونده خانم ميم به علت ارتباط نامشروع و قتل همسر در دادگاه در حال بررسي است. اين در صورتي است که در بيشتر خبرها و گزارش ها از « قتل » سخني به ميان نيامده است. با گذشت چند هفته از شروع پروژه خبري، از قتل همسر به عنوان ادعاي مسئولين ايران سخن به ميان مي آيد و اعترافات خانم ميم را تحت فشار ارزيابي مي کنند. در حالي که اين ادعا با توجه به اينکه خانم ميم شهروندي معمولي بوده و به عنوان مثال، جايگاه سياسي و اجتماعي خاصي نداشته، کمي عجيب به نظر مي رسد. ضمن اينکه در اصل وقوع قتل نيز شبهه هايي در گزارش ها مرح مي شود: « بر اين اساس، خبر « فوت مشکوک » شوهر خانم س. م روز 23شهريور سال1384 به اطلاع پليس شهرستان اسکو در استان آذربايجان شرقي مي رسد. » (55)3 -2. داستان وکيل فراري:
با گذشت مدتي از شروع پروژه، وکيلي مدعي مي شود وکالت پرونده خانم ميم و تعداد زيادي افراد مشابه، برعهده وي بوده است و به علت فشار حکومت ايران به نروژ پناهنده مي شود. اين در حالي است که هم متهمه و هم مقامات قضايي ايران ادعاي وي را در مورد وکالت اين پرونده رد مي کنند. اما وکيل فراري نقش مهمي در پيچيده کردن روايت دارد و مدعي مي شود همسر و برادر همسر وي، براي تحت فشار قرار دادن وي جهت بازگشت به ايران بازداشت شده اند. اما مدتي بعد تمام خانواده وي در نروژ موفق به گرفتن پناهندگي سياسي مي شوند.(56) داستان وکيل فراري و خانواده اش که به نظر ساختگي مي رسد و براي دريافت مزاياي پناهندگي است، توانست چند هفته پروژه اصلي را داغ نگه دارد و ابهامات را افزايش دهد.3-3. ادعاي صدور حکم هاي جنجالي:
يکي ديگر از مواردي که توانست اخبار چند هفته پروژه را تأمين کند، ادعايي است که از قول فرزند متهمه بيان مي شود و آن هم صدور حکمي جديد به دليل تخلفي جديد است. بي بي سي فارسي به نقل از خبرگزاري آسوشيتدپرس مدعي مي شود: « در پي انتشار عکسي بدون حجاب منتسب به س.م در يک نشريه بريتانيايي، قوه قضائيه جمهوري اسلامي او را به نود و نه ضربه شلاق محکوم کرد و اگرچه روزنامه بريتانيايي بعداً اعلام کرد که اين عکس به زن ديگري تعلق داشته، حکم شلاق به اجرا گذاشته شده است. » (57)البته بي بي سي فارسي، بلافاصله مدعي مي شود اين خبر از سوي منابع ديگر تأييد نشده است. شايد نوع ادعايي که در اين خبر مطرح شده- با توجه به روند دادرسي در ايران و اينکه جرمي از سوي متهمه رخ نداده- باعث شده است اين خبر کمي غيرعادي به نظر برسد. تا آنجا که بي بي سي فارسي آن را تأييد مي کند. اما همين خبر تأييد نشده، چند روز در صدر اخبار بي بي سي بوده و در خبرهاي متعددي تکرار شده است تا براي مخاطبان باورپذير شود.
4. ارزيابي
همانور که پيش از اين نيز گفته شد، ارزيابي به اين نکته مي پردازد که چرا يک واقعه به روايت تبديل شده و چرا براي مخاطب داراي اهميت است. مسئله اي که در روزنامه نگاري « ارزش هاي خبري » خوانده مي شود. هرچه يک داستان، ارزش هاي خبري بيشتري را شامل شود، بي ترديد مخاطبان آن هم افزايش خواهند يافت. از اين رو است که راوي داستان خبري سعي مي کند روايت خويش را به گونه اي تحرير کند که از نظر اقشار متعددي مورد توجه قرار گيرد. از سوي ديگر بايد گفت داستان هاي ادامه داري مانند پرونده خانم ميم- که فارغ از داستان، اهداف سياسي و فرهنگي بلندمدتي را در نظر دارد- به گونه اي روايت مي شود که مخاطبان بيشتري را پيگير و درگير داستان کند.4 -1. تحريک حس عاطفي مخاطبان:
در تمامي خبرهاي منتشره در مورد پرونده خانم ميم، يک جمله براي معرفي متهمه تکرار شده است: « سين.ميم.الف، 43ساله و مادر دو فرزند ». اين مسئله بدون استثنا در تمامي خبرها ذکر شده که متهمه نسبتاً خانم جواني است و از همه مهمتر، وي مادر دو فرزند است. به عبارت دقيق تر، اين مسئله بارها در اخبار تأکيد شده و قطعاً اين مسئله، ملکه ذهن مخاطبان خبر شده است. به نظر شما زني که دو فرزند دارد، نمي تواند خلافي مرتکب شود؟ قطعاً اين طور نيست. اما با تحريک حس عاطفي مخاطبان اين مسئله القا خواهد شد که وي فردي خانواده دار است و هرگز نمي تواند خلافي مرتکب گردد. ضمن اينکه در بسياري از گزارش ها، از فرزند خانم ميم نقل قول هايي مبني بر کمک هاي بين المللي منتشر مي شود: « برخي گزارش ها، حاکي از آن است که س. ق، فرزند خانم س. ميم. الف، رسماً از پاپ بنديکت شانزدهم، رهبر کليساي کاتوليک، و دولت ايتاليا درخواست کرده است براي نجات جان مادرش از مرگ تلاش کنند. » (58)در گزارش هاي ديگر همچنين تأکيد شده است فرزند متهمه، مادر خود را بي گناه مي داند. در حالي که وي متهم به قتل شوهرش ( پدر فرزند ) است. مي توان گفت با بيان استمداد فرزند متهمه، مخاطبان بار ديگر تحت تأثير مسائل عاطفي اين داستان قرار خواهند گرفت. مسئله فرزندان خانم ميم، به شکل هاي ديگري نيز مطرح شده است: « کميته بين المللي عليه سنگسار پنجشنبه اعلام کرد: فرزندان س. م امروز نيز مانند هفته قبل موفق به ديدار مادرشان نشدند. مسئولين زندان به آنها اطلاع دادند که مادرشان ممنوع الملاقات شده است. » (59)
4 -2. نظرات رسمي سياستمداران، دولت ها و نهادهاي بين المللي:
در ارزش هاي هفتگانه خبري، چهار ارزش « دربرگيري »، « شهرت »، « برخورد، اختلاف و درگيري » و « مجاورت »، مواردي هستند که در توجه مخاطبان به يک خبر، تأثير فوق العاده دارند. داستان خبري خانم ميم هم از اين قاعده مستثني نبوده است. به طوري که حجم عظيمي از محتواي توليد شده در ارتباط با اظهار نظرات سياستمداران، دولت ها و نهادها بوده است. بارها شاهد تيترهايي همچون « نيکلا سارکوزي به کمپين توقف سنگسار پيوست »،(60) « نگراني کلينتون از وضع س. م و چهار محکوم ديگر » (61) و « درخواست فرانسه براي افزايش فشار بر ايران در مورد حقوق بشر » (62) بوده ايم. هر چند اين اظهارنظرها به چند کشور خاص و نهادهاي بين المللي زيرنظر آنان محدود مي شود، اما از آنجا که نفوذ رسانه اي اين کشورها زياد است، بازتاب گسترده اي يافته است. نمونه هاي ديگر:« اتحاديه اروپايي هفته گذشته با صدور قطعنامه اي رسماً از ايران خواست حکم سنگسار خانم س.م را لغو کند. فرانسه و ايتاليا نيز خواستار گفت وگو درباره پرونده خانم س.م با مقام هاي ايراني شده اند؛ درخواستي که از سوي ايران رد شده است. » (63)
« تاکنون سه رئيس جمهور سابق فرانسه از جمله ژاک شيراک، طومار « سنگسار خانم س.م را متوقف کنيد » را امضاء کرده اند. » (64)
« برنار کوشنر، وزير امور خارجه فرانسه، گفته است که نجات س.م يک مسئله شخصي براي او و يک موضوع ملي براي فرانسه است و به اين منظور اگر لازم باشد به تهران سفر خواهد کرد. » (65)
« فرناندو لومباردي، سخنگوي واتيکان روز يکشنبه طي بيانيه اي گفت کليساي کاتوليک اين ماجرا را با دقت و تعهد دنبال مي کند. پيش از اين، واتيکان گفته بود که ممکن است از طريق کانال هاي ديپلماتيک از ايران بخواهد اعدام س.م که محکوم به سنگسار شده است را متوقف کند. » (66)
4 -3. تجمعات و مواضع تشکل هاي مدني:
يکي از راه هاي ايجاد ارزيابي و اهميت روايت براي مخاطبان، نشان دادن همراهي عموم است؛ آنچه مي تواند متضمن ارزش خبري « دربرگيري » نيز باشد. در واقع، روايت با ذکر نمونه هايي هر چند کوچک از همراهي عده اي با موضوع داستان، به مخاطبان تأکيد مي کند همانور که اين مسئله براي ديگران داراي « اهميت » است، براي شما نيز مهم خواهد بود. به عنوان مثال در خبري با عنوان « تظاهرات در فرانسه در حمايت از زن محکوم به سنگسار در ايران » (67) از تجمعي هزار نفره در حمايت از خانم ميم سخن گفته مي شود که بعضي از چهره هاي هنري و ادبي در آن شرکت کرده اند. و يا در خبري ذکر مي شود: « حاضران در تجمع در برابر سفارت ايران همچنين با در دست داشتن پوسترهاي از خانم س.م شعارهايي سردادند مبني بر اينکه "ما همه س.م هستيم". » (68)4-4. استفاده از چهره هاي فرهنگ، هنر و ادبيات:
ارزش خبري « شهرت » از توجه شاياني در ميان مخاطبان برخوردار است و خصوصاً چهره هاي هنري از اهميت زيادي براي مخاطبان فرهنگ توده اي و مردم پسنده برخوردار هستند. در روايت داستان خانم ميم نيز از قدرت رسانه اي اين قشر استفاده هاي زيادي شده است. به طوري که به حمايت بعضي از اين چهره ها بارها در ميان خبرهاي مربوط اشاره شده است. به عنوان نمونه، مي توان به خبري با تيتر « حمايت ميلان کوندرا و باب گلداف از س.م » اشاره کرد:در نامه اي که دوشنبه در روزنامه فرانسوي ليبراسيون خطاب به رهبران جهان چاپ شده آمده است: براي جلوگيري از اين اعدام که ناظران آن را قريب الوقوع مي دانند، دخالت فوري لازم است. به گزارش خبرگزاري فرانسه، اين نامه با تلاش برنارد آنري لوي، فيلسوف فرانسوي، تنظيم شده و از جمله توسط ميلان کوندرا نويسنده چک، باب گلداف ستاره پاپ و مبارز ضدفقر، ژوليت بينوش هنرپيشه فرانسوي و ميا فارو هنرپيشه آمريکايي امضا شده است. وول سويينکا و جودي ويليامز برندگان جايزه نوبل هم از امضاکنندگان آن هستند.(69)
5. گره گشايي
اما چه چيزي باعث شده است اين حجم انبوه اطلاعات و اقدامات در مورد اين داستان توليد و اين مسئله اين گونه روايت شود؟ پاسخ را مي توان در عنصر گره گشايي روايت خبري خانم ميم دريافت؛ مسئله اي که در ميان گزارشها و خبرها بارها تکرار شد و به نظر مي رسد داستان را فراتر از پرونده خانم ميم قرار مي دهد. در گره گشايي مخاطب خواهد دريافت در پايان نهايي روايت به دنبال چه نتيجه اي است.5 -1. افزايش فشارهاي بين المللي:
همانطور که پيش از اين نيز اشاره شد، داستان به طريقي بيان مي شود که تمامي نهادهاي مدني بين المللي در مقابل ايران قرار گيرند. هر چند بسياري از اين نهادها کاملاً در اختيار قدرت هاي سلطه اند.5 -2. بهانه براي ادامه تحريم هاي اقتصادي:
شايد عجيب به نظر برسد. اما در متن بعضي از خبرهاي مربوط به موضوع مورد تحليل، مستقيماً ايران مورد تهديد ادامه تحريم هاي اقتصادي قرار گرفته است و يا در جايي ديگر با ذکر مخالفت هاي ايتاليا در زمينه پرونده خانم ميم، به مسائل اقتصادي دو کشور پرداخته شده است. اين در حالي است که اساساً اين دو مسئله در کمترين ارتباط با يکديگر قرار دارند:« گزارشي منتشر شده است مبني بر اينکه برنار کوشنر، وزير امور خارجه فرانسه، از اعضاي اتحاديه اروپايي خواسته است براي نجات س.م، به طور هماهنگ اقدام و در صورت لزوم از اهرم وضع تحريم هاي جديد عليه ايران استفاده کنند. » (70)
« در ايتاليا، جياني آلمانو، شهردار رم از جمله منتقدان اين حکم است. در رم در برابر ساختمان سفارت ايران، تجمع هايي در اعتراض به حکم سنگسار برپا شده است. ايتاليا يکي از اصلي ترين شرکاي تجاري ايران در ميان کشورهاي اتحاديه اروپايي به شمار مي رود. » (71)
5 -3. تحت تأثير قرار دادن روابط ايران با ديگر کشورها:
درست در زماني که ايران در توافق با برزيل و ترکيه بر سر پرونده هسته اي به موفقيت هايي نائل شد، کشورهاي غربي سعي کردند با هر ابزاري به کارشکني در اين زمينه بپردازند. بنابراين پرونده خانم ميم به سياست خارجي ايران نيز کشيده شد و خصوصاً سعي شد پاي برزيل به « اعطاي پناهندگي به خانم ميم » باز شود. تا آنجا که از همراهي دولت کنوني برزيل با ايران، در تبليغات انتخاباتي حزب مخالف و طرفدار غرب در اين کشور به عنوان اهرمي براي فشار استفاده شد و در خبرهاي مربوط به س.م شاهد چنين اظهاراتي نيز بوده ايم:خوزه سرا، نامزد انتخاباتي مخالف حزب کارگر و از اعضاي حزب سوسيال دموکرات برزيل، در مناظرات انتخاباتي دو هفته پيش خود موضوع ايران را مطرح کرد و گفت حاکميت ايران زنان را سنگسار مي کند، خبرنگاران را دستگير مي کند و مخالفان را تنها به دليل اينکه طور ديگري فکر مي کنند، اعدام مي کند. در دولت من اين اقدامات مردود خواهد بود.(72)
در جريان مبارزات انتخاباتي، برخي نامزدهاي مخالف دولت برزيل، حکومت ايران را به خاطر آنچه که ناديده گرفتن حقوق بشر، سرکوب مخالفان، دگرانديشان و منتقدان و اجراي احکامي مانند سنگسار خوانده شده، هدف انتقاد شديد قرار داده و با برشمردن هزينه روابط با حکومت ايران براي اعتبار جهاني برزيل، گفته اند در صورت پيروزي در انتخابات، سياست کشور خود نسبت به جمهوري اسلامي را تغيير خواهند داد.(73)
5 -4. تلاش در جهت القاي انزواي بين المللي و اخلال در پرونده هسته اي:
اين مسئله نيز بارها به عنوان نتايج اعتراضات به پرونده خانم ميم ذکر شده است. به طوري که مخاطبين در مقابل حرکت هاي انحصارطلبانه کشورهاي غربي در مقابل اقدامات قانوني ايران در زمينه انرژي هسته اي اقناع شوند: « خبرگزاري فرانسه بخشي از اين نامه را چنين نقل کرده است: "اتحاديه اروپايي مي بايست به مقامات ايران يادآوري کند که رويکرد انزواطلبانه و بسته آنها، نظير آنچه در زمينه برنامه هاي هسته اي اين کشور روي داد، داراي هزينه هايي است که تنها با نشان دادن رفتار مسئولانه در زمينه رعايت موازين بين المللي حقوق بشر مي توان از آن اجتناب کرد." » (74)6. کودا يا بند نهايي
کودا يا بند نهايي، بازگشت داستان به زمان حال است و نوعي هشدار محسوب مي شود که به اعتقاد لبوف، کمتر مورد استفاده قرار مي گيرد و داستان با گره گشايي ختم مي شود. اما در مورد داستان هاي خبري مانند پرونده خانم ميم مي توان گفت اين هشدار را مي توان در لايه پنهاني داستان ديد. بدين معني که گره گشايي در اين داستان خبري، نهايت داستان نيست. زيرا پاياني را در مسئله تقابل ايران و غرب، حتي براي مخاطبان نمي توان متصور شد. اما کوداي اين داستان را مي توان در اين جمله خلاصه کرد که « اگر ايران به همکاري با کشورهاي غربي پرداخته و منافع و نظر آنان را تأمين گرداند، احتمالاً هرگز چنين روايت هايي شکل نخواهد گرفت ».نتيجه گيري؛ به سوي طراحي ساختارهاي تقابل رسانه اي
داستان خانم ميم اولين روايت خاص از اخبار ايران نيست و قطعاً آخرين آنها نيز نخواهد بود. اما آنچه در اين زمينه اهميت دارد، نوع برخورد با اين گونه پروژه هاي داستاني است. اين مقاله نيز سعي کرد با تحليل روايت يک داستان خبري نشان دهد چگونه يک واقعه خبري، برجسته سازي و با روايتي خاص منتشر مي شود. در واقع مي توان گفت رسانه ها با تحريف، جابجايي و وارد کردن عناصر خارجي در يک داستان، آنگونه به روايت خويشتن از واقعيت مي پردازند که منافع قدرت ها و تأمين کنندگان مالي شان تأمين گردد. شناخت و تحليل جزئيات روايي يک داستان خبري مي تواند در ارائه يک ساختار مناسب براي مقابله و ايجاد ابهام در روايت ديگران از واقعيت کمک شاياني کند.تجربه اين پژوهش کوتاه و تجربه هاي ديگر نگارنده نشان مي دهد در تقابل هاي رسانه اي، روايت طرفي پيروز ماجراست که هم شناخت مناسبي از شيوه کلي روايي رسانه مهاجم داشته باشد و هم با تحليل مرحله به مرحله انتشار يک روايت، ساختار مناسبي را براي تقابل با آن تدوين کند. در اين صورت است که روايت رسانه اي متخاصم در عناصر خود دچار تناقض مي گردد و مخاطبان خويش را سردرگم کرده و يا از دست خواهد داد.
داستان خبري خانم ميم، هر چند از سوي رسانه هاي بيگانه کليد خورد و رسانه هاي داخلي را در مقام پاسخ قرار داد، اما چنانچه سياست مناسب و ساختاري براي مقابله با آن تدوين شود، هرگز راه به جايي نخواهد برد. همانطور که با پخش مناسب اعترافات و گزارش تلويزيون ايران در اين زمينه، روايت بي بي سي از ماجرا کمي دچار اشکال شد. به طوري که تا چند هفته بعد از پخش آن گزارش، بي بي سي، خبرها و نقدهاي متعددي را در مورد آن منتشر ساخت و در عکس العملي احساسي، حرکت تلويزيون ايران را « بي رحمانه » توصيف کرد. در صورتي که گزارش صدا و سيما تنها به اصل پرونده اشاره داشت. اين مسئله موجب شد حداقل مخاطبان داخلي نسبت به اين پرونده اطلاعات جامعي دريافت کنند و محو مضمون روايت بي بي سي در اين زمينه نشوند. بنابراين مي توان گفت حرکتي سنجيده در تقابل هاي رسانه اي، در کمترين نتيجه موجب خواهد شد روايت خصمانه دچار ضعف و ابهام براي مخاطبانش گردد.
پي نوشت ها :
1- هرمن و چامسکي، 1377.
2- شکرخواه، 1381.
3- اسکلير، 1381، ص190.
4- مولانا، 1384، ص115.
5- شکرخواه، 1381 و اسکلير، 1381.
6- Agenda setting.
7- لازار، 1385.
8- سورين و تانکارد، 1384.
9- سورين و تانکارد، 1384، ص349-348.
10- لبوف و والتزکي، 1387.
11- بشير، 1384.
12- رايف، 1381.
13- سليماني، 1388.
14- Stokes, 2003.
15- بژه، 1388، ص35.
16- Stokes, 2003, 68.
17- Stokes, 2003, 70.
18- لبوف و والتزکي، 1387.
19- Abstract.
20- Esterberg, 2001, 183.
21- رضاپور، 1388.
22- Patterson, 2008, 25.
23- Orientation.
24- Complication.
25- Evaluation.
26- Results.
27- Coda.
28- لبوف و والتزکي، 1387.
29- همان، ص104.
30- همان، ص103.
31- رضاپور، 1388.
32- لبوف و والتزکي، 1387، ص104.
33- همان، ص107.
34- Impact.
35- Fame/Prominence.
36- Conflict.
37- Oddity.
38- Magnitude.
39- Proximity.
40- Timeliness.
41- شکرخواه، 1381.
42- Results.
43- لبوف و والتزکي، 1387، ص116.
44- هال، 1387.
45- لبوف و والتزکي، 1387، ص116.
46- تاريخچه و همچنين متون اخبار در اين مقاله از سايت بي بي سي فارسي به آدرس: www.bbc.co.uk/persian نقل شده است.
47- بيست و هشتم دسامبر 1940 ميلادي (8 دي 1319 هجري شمسي).
48- چهاردهم ژانويه 2009 ميلادي (25 دي 1387 هجري شمسي).
49- بخش فارسي بي بي سي در طول تاريخ معاصر ايران خدمات بسيار زيادي به سياستهاي دولت انگليس انجام داده است که از آن موارد مي توان به نقش اين بنگاه در ورود متفقين و اشغال خاک ايران در سال 1320 و ساماندهي کودتاي 28 مرداد 1332 و سرنگوني دولت مصدق اشاره کرد.
50- جهت رعايت حقوق افراد در پرونده هاي قضايي، اين مقاله از « خانم س- ميم- الف » با عنوان اختصاري خانم ميم نام مي برد. لازم به ذکر است نام کامل اين خانم در تمامي خبرهاي سايت بي بي سي فارسي ذکر شده است.
51- اين مقاله قصد ندارد از نگاه حقوقي به پرونده مربوط بپردازد و تنها به دنبال تحليل روايت يک موضوع خبري در يک رسانه خاص است. از سوي ديگر تأکيد مي گردد بسياري از مطالبي که توسط رسانه بي بي سي منتشر گرديده برخلاف واقعيت موجود است. به عنوان مثال، اطلاعاتي که از جانب وزارت خارجه نروژ در احضار سفير ايران توسط بي بي سي در اولين خبر مرتبط با موضوع خبري مورد تحليل، منتشر شده، به دور از واقعيت پرونده خانم ميم بوده است.
52- بي بي سي فارسي، 29 مرداد 1389.
53- بي بي سي فارسي، 6 شهريور 1389.
54- بي بي سي فارسي، 15 تير 1389.
55- بي بي سي فارسي، 6 شهريور 1389.
56- رجوع به اخبار 12 شهريور 1389 در بي بي سي فارسي.
57- بي بي سي فارسي، 14 شهريور 1389.
58- بي بي سي فارسي، 16 شهريور 1389.
59- بي بي سي فارسي، 11 شهريور 1389.
60- 5 شهريور 1389.
61- 20 مرداد 1389.
62- 5 شهريور 1389.
63- بي بي سي فارسي، 21 شهريور 89.
64- بي بي سي فارسي، 5 شهريور 1389.
65- بي بي سي فارسي، 16 شهريور 1389.
66- بي بي سي فارسي، 16 شهريور 1389.
67- 21 شهريور 1389.
68- بي بي سي فارسي، 12 شهريور 1389.
69- بي بي سي فارسي، 25 مرداد 1389.
70- بي بي سي فارسي، 5 شهريور 1389.
71- بي بي سي فارسي، 14 شهريور 1389.
72- بي بي سي فارسي، 23 مرداد 1389.
73- بي بي سي فارسي، 26 مرداد 1389.
74- بي بي سي فارسي، 5 شهريور 1389.
- اسکلير، لزلي (1381)، جامعه شناسي نظام جهاني، ترجمه علي هاشمي گيلاني، تهران، مرکز مطالعات و تحقيقات رسانه ها.
- بژه، ديويد.ام (1388)، تحليل روايت و پيشاروايت؛ روش هاي روايي در تحقيقات اجتماعي، ترجمه حسن محدثي، تهران، دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها.
- بشير، حسن (1384)، تحليل گفتمان: دريچه اي براي کشف ناگفته ها، تهران، مرکز تحقيقات دانشگاه امام صادق(عليه السّلام).
- رايف، دانيل و ديگران (1381)، تحليل پيام هاي رسانه اي، ترجمه مهدخت بروجردي علوي، تهران، سروش.
- رضاپور، آرش (1388)، درباره روايت، سايت انسان شناسي و فرهنگ به آدرس: http://anthropology.ir/node/_ 735، تاريخ مراجعه: 3مهر 1389.
- سليماني، مجيد (1388)، « بازنمايي گفتمان هاي تجربه ديني در سينماي ايران بعد از انقلاب اسلامي »، پايان نامه کارشناسي ارشد با راهنمايي اعظم راودراد، دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه تهران.
- سورين، ورنر و تانکارد، جيمز (1384)، نظريه هاي ارتباطات، ترجمه عليرضا دهقان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
- شکرخواه، يونس (1381)، خبر، تهران، دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها.
- لازار، ژوديت (1385)، افکار عمومي، ترجمه مرتضي کتبي، تهران، نشر ني.
- لبوف، ويليام و والتزکي، جاشوا (1387)، « تحليل روايت؛ نسخه هاي شفاهي از تجربه شخصي » در نظريه هاي ارتباطات، جلد سوم، ويراستار انگليسي پل کوبلي، سرويراستار فارسي سعيدرضا عاملي، ترجمه احسان شاه قاسمي، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگي و علوم اجتماعي.
- مولانا، حميد (1384)، ارتباطات جهاني در حال گذار؛ پايان چندگونگي؟، تهران، انتشارات سروش.
- هال، استوارت (1387)، « رمزگذاري و رمزگشايي در تلويزيون » در نظريه هاي ارتباطات، جلد4، ويراستار انگليسي پل کوبلي، سرويراستار فارسي سعيدرضا عاملي، ترجمه گودرز ميراني، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگي و علوم اجتماعي.
- هرمن، ادوارد و چامسکي، نوام (1377)، فيلترهاي خبري، ترجمه تژا ميرفخرايي، تهران، انتشارات مؤسسه ايران.
- Esterberg, K (2001) Qualitative Methods in Social Research, London, McGraw-Hill Higher Education.
- Patterson, W (2008) “Narratives of events” in Doing narrative research, Edited by Molly Andrews & etc, London, Sage.
- Stokes, J (2003) How to do Media and Cultural Studies, London, Sage.
منبع مقاله :
-، ايران و استعمار انگليس: مجموعه سخنراني ها و مقالات؛ ( 1391 )، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، جلد اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}